درمان بی نظمی در کودکان چگونه است ؟
فهم و ادراک این که نظم چه محسناتی دارد و چقدر به ما انسانها کمک میکند، آن طور که در نظر و ذهن بزرگسالان معنی داشته، در دنیای ذهنیِ کودکان معنی ندارد. این یک خطای شناختی و کاربردی برای بزرگ سالان است که بیشتر وقتها گمان میکنند «مفاهیم»، «پندارهها» و «اصول اولیه» همانطور که در ذهنشان جای گرفته، بههمان اندازه در سیستم روانی-ذهنیِ کودکان نیز وجود دارد. خیر، مسئله بههیچ وجه اینطور نیست. این خطای شناختی و کاربردی دربارهی پدیده «نظم داشتن» احتمالاً بیشتر از موارد دیگر خودش را نشان میدهد. ما معمولاً انتظار داریم کودکمان منظم باشد. و انتظارمان را هم اغلب در کلام و نه در عمل با کودک در میان میگذاریم. بی نظمی در خانه و مدرسه تفاوتهای زیادی دارد.
بینظمی در مدرسه، بیش تر شامل گُم کردن وسایل شخصی و یا آسیب رسیدن به آنها میشود. به طور مثال گُمشدن مداد و ضربه خوردن به قمقمه و تَرَک برداشتن آن. در روانشناسی مبحث فراوانی، شدت و کیفیت اهمیت دارد. زمانی که فراوانیِ گُمکردنِ یک مداد بالا باشد، ما به بدرفتاریای بهنامِ «بی نظمی» میرسیم.
و اما بی نظمی در خانه. بی نظمی در کودکان مانند اتاق شلوغ، وسایل ریخته بر رویِ فرش و تعداد بسیار بالای اسباببازیها توصیف میشود. همیشه یک سؤالی از پدر و مادرها پرسیده میشود؟ آن هم این که “یادتان میآید این بی نظمی از چه زمانی آغاز شده؟” پدر و مادرها اغلب نمیدانند و یا اگر بدانند به طور تقریبی صحبت از یک دوره خاص میکنند.
مثلاً از زمانی که به مهد میرفت و یا این که هفت ساله شد و به مدرسه آمد. در صورتی که جوابِ سؤال “یادتان میآید بی نظمی از چه زمانی آغاز شده” کاملاَ مشخص است. درست آن روز یا آن شبی که پدر و مادر شروع به تقویت بی نظمی کردند. یعنی شروع به جمع کردن وسایل کردند. و رفتهرفته آن قدر فراوانیِ این ماجرا زیاد شد که پدر و مادرها همراه با نِق و شِکوه اتاق را تمیز، تخت را مرتب و وسیلهها را جمع کردند.
نظم و منظم بودن یک رفتارِ آموختنی است. نیاز به برنامه، حوصله و چارچوب دارد. بچههای منظم به یکباره فعلِ نظم در آنها حلول نکرده؛ بلکه احتمالاً چند عامل که بیایید نامش را بازخورد بگذاریم، وجود داشته. زمانی که در یک موقعیت کودکمان درحالِ جمع کردن وسیلهای بوده، به او توجه داشتهایم و تحسینش کردهایم. یا اینکه در موقعیتهای اولین، بی آن که با قیل و قال و داد و بیداد میخواستیم کار را پیش ببریم، از او خواسته بودیم «باهم» اتاق را مرتب کنیم. و یا اینکه در خانههایی که فعل نظم و ترتیب وجود دارد با استناد به الگوی «یادگیری مشاهدهای» کودکان به طرف منظم بودن میروند. این قبل از زمانی است که کودک، بی نظمی، بخشی از رفتار وجودیاش شده. حالا که او بینظم است میبایست چه کرد؟
آموزش نظم در ابتدای درمان
اگر هنوز جور مرتب شدن اتاق کودک را میکشید، بهتر است بدانید هنوز در حال تقویتِ بی نظمیِ او هستید. با یک گفت و گوی ساده، صمیمی و محترمانه آغاز کنید. مثلاً سر صبحانهای که دوست دارد یا وقتی که کِیفِ هر دویتان کوک است. با او درمیان بگذارید که ازاین به بعد میخواهید اختیار نظم و ترتیب اتاقش را بهاو بسپارید. اما خودتان نیز قرار است تنها در قسمتی از این نظم وترتیب سهیم باشید. مثلاً مرتب کردنِ یک کِشو. و به او بگویید که دیگر از این جابه بعد من دخل و تصرفی در اتاقت ندارم. یادمان نرود زمانی که از کودک خواستهای داریم، حتم خودمان آن خواسته را در سیستمِ رفتاریمان داشته و داریم. مثلاً بعضی از کودکانی که فحش میدهند، وقتی از پدران شان میپرسیم “فکر میکنید علت فحش دادنِ زیاد فرزندتان چه است؟” جواب میدهند “نمیدانم این پدرسگ از کجا یاد گرفته!”
پس بهتر است برای آنکه در کارمان سرعت داشته باشیم، به الگوها و سرمشقها توجه فوقالعادهای بکنیم. یعنی خودمان اتاق و باقی موقعیتهای مربوط بهمان را منظم نگه داریم. یادمان باشد که بی نظمی یکشبه به وجود نیامده که یکروزه، پس از آن گفت و گوی صمیمانه و عاقلانه با یک وعده صبحانهی مورد علاقهاش از بین برود. ما انسانها ذاتاً گرایش به کارهای آسان داریم. اگر شرایط فراهم باشد که بخشی از کارهایمان را دیگران انجام دهند، با کمال میل آنها را میپذیریم. حال اگر برای مدتی دیگران که اینجا پدرومادر میباشند، اتاقم را مرتب میکردند و حالا قرار است خودم بارِ این مسئولیت را به دوش بکشم، بسیار سخت است. درست شبیه این است که بخشی از حقوق و مزایای یک کارمند در اداره قطع شود.
به تغییراتِ کوچک و جزئی توجه کنید. لازم نیست آنها در یک بازهی زمانیِ کوتاه، اتاقشان را طوری مرتب کنند که همهچیز دقیق و آنکادرشده به نظر بیاید. ممکن است آنها مثلاً لباسشان را مرتب کردهاند، آن هم کج و نامیزان. عیب ندارد. صبور باشید. بگذارید از یک جایی آغاز کند. به تصمیم و همتی که گرفته، ارج بنهید. ولی بههیچ وجه شما دیگر وارد بازیِ نظم و ترتیبِ اتاقش نشوید.
طبق وعدهای که با او کردهاید، باشید. نظم و ترتیبِ یک کِشو. درواقع، آن کارِ شما بیش تر از آن که کمک کردن بهاو باشد، یکجور یادآوریِ قرار و گفت و گویتان است. بعضی وقتها لازم است کشوِ مربوط به خودتان را بعد از تمیزی باز نگه دارید. رابطهمان سر جایش است. قرار نیست در نوعِ رابطهمان تغییری ایجاد شود. انسان ذاتاً میل به کارهای آسان دارد. پس از مدتی که بی نظمی و شلختگی به حدِ اعلای خودش برسد، خودِ کودک کلافه و نالان در پیِ نظم در میآید. تنها کافی است یکبار دنبال چیزی بگردد. بله، به هم میریزد. اما اگر وارد مهلکه شدید به جای سرکوفت و شماتت به او بگویید «مطمئنم اگر کمی به اتاقت نظم دهی، پیدا میشود»
بزرگسالان گاه از سر این که «ماجرا زودتر تمام شود» به بدرفتاریها دامن میزنند و خودشان در صدد جبران و پوشش رفتار نامطلوب بر میآیند. در دنیای امروز شاید بتوان گفت بیشتر رفتارها آموختنی است، اما نیاز به حوصله، برنامه و چارچوب دارد.
نویسنده: عمادرضایینیک