نویسنده: باران مرادی، الهام جوزی، آتنا سالاری
هر اندازه بشر در گذر تاریخ پیش میرود نیاز او به مجهز کردن خود به امکانات و قابلیتهای متعدد بیشتر میشود. در روزگار نهچندان دور انسان دریافت که بهزودی نیاز او به باسواد شدن همپای نیازهای اساسیاش قرار خواهد گرفت و همان اندازه که به غذا و سرپناه احتیاج دارد خواندن و نوشتن برایش حیاتی خواهد بود. اکنون پس از گذشت بیش از یک سده به تجربه دریافته است که توانایی خواندن و نوشتن شاید همردۀ نیاز به هوا برای تنفس باشد؛ بهمراتب ابتداییتر از غذا و سرپناه. اکنون با پیشرفت تکنولوژی و بافتهشدن آن در تار و پود زندگیِ بشر قرن بیستویکم، دستیابی به سطوح عالیتر علم و مهارت، دغدغۀ غالب افراد در گوشه و کنار کرۀ خاکی شده است و شاید همین موضوع همۀ نورهای صحنه را روی ستارۀ هوش متمرکز ساخته است. به نظر میرسد این ستارۀ نوجوان قصد دارد همچنان بر روی صحنه به درخشش خود ادامه دهد.
همۀ ما در چند سال اخیر شاهد توجه بیش از پیش افراد برای تقویت هوششان بودهایم چنانکه رغبت روزافزون خانوادهها برای تأمین آموزشی که مدعی پرورش هوش است گواهی بر این ماجراست. اما شاید برای تعداد زیادی از این والدین آیندهنگر همچنان این سؤال مطرح باشد که منظور از هوش واقعاً چیست. ازآنجاکه هنوز یک تعریف قطعی برای این سازه وجود ندارد شاید بتوان با یک بررسی مختصر تاریخی مفهوم آن را بهتر توضیح داد. با ورقزدن صفحههای تاریخ بهوضوح درمییابیم که ظهور هوش در علم روانشناسی نوین محصول علم اقتصاد است. اندکی پیشتر از صد سال پیش، زمانی که تحصیل در ایالات متحده و چند کشور دیگر اجباری شد، تنوع دانشآموزان با بسترهای اجتماعی، فرهنگی و حتی ژنتیکی متفاوت منجر به رشد نرخ مردودی گردید و تکرار این رد شدنها به از دست رفتن بخش عظیمی از سرمایۀ کشورها منجر میشد. سرانجام دولتها تصمیم گرفتند برای صرفهجویی در منابع، آن دسته از دانشآموزانی را که احتمال کسب موفقیت تحصیلی بیشتری داشتند از آنهایی که در این زمینه ناتوان بودند تفکیک کنند. «آلفرد بینه» و «تئودور سیمون» با هدف شناسایی افرادی که توانایی ذهنی لازم را برای تحصیل نداشتند و تفکیککردن آنها از کسانی که عملکرد ضعیف تحصیلیشان صرفاً به دلیل مشکلات رفتاری بود نخستین آزمون هوش را طراحی کردند. بنابراین هوش بهعنوان نوزاد خوشقدم رشتۀ روانشناسی که آن روزها با تمام توان بهسمت علمیشدن میشتافت ارمغان دیگری نیز داشت؛ امکان اندازهگیری عملکرد عقلانی.
هنوز کام دانشمندان روانشناسی از این رویداد فرخنده شیرین بود که موضوع ناعادلانهبودن مادههای آزمون هوش مطرح شد. طی یک دادرسی مدنی که ۴ سال به طول انجامید گروهی پذیرفتند که مادههای آزمون هوش نه نشانگر قابلیتهای عقلانی و توانمندی شناختی، که آشکارکنندۀ نابرابریهای اجتماعی و تأثیرات فرهنگی هستند. بنابراین استفاده از این آزمونها برای کودکان آفریقاییتبار و آنهایی که زبان بومی دیگری داشتند به تعلیق درآمد. البته بخشی از این انتقادات بعدها در ۱۹۹۴ در کتاب «منحنی زنگولهای» که از پُرسروصداترین کتابهای تاریخ روانشناسی است توسط هرنستاین و موری پاسخ داده شد.
«هوش عمومی یا هوشهای چندگانه؟ مسئله این است.»
امروز پس از یک قرن بررسی، بحث و مجادله بر سر هوش و تعریف آن، نهتنها میان تعاریف ارائهشده از حوزههای مختلف مانند روانسنجی، رشد، نوروسایکولوژی و پردازش اطلاعات، بلکه حتی در هر یک از این شاخهها نیز هنوز دانشمندان به یک اتفاق نظر بر سر تعریف این مفهوم دست نیافتهاند. اگرچه تا سه دهه پیش، بیشتر صاحبنظران این حوزه وجود یک مؤلفۀ عمومی، مثل عامل g اسپیرمن یا عوامل گروهی ترستون را پذیرفته بودند و یا برخی مثل «کتل» کوشیدند آن را با جزئیات بیشتری (هوش سیال و متبلور) تعریف کنند، اما مطالعات دهههای بعدی، از میانۀ مسیر راهشان را جدا کردند. گاردنر، اگرچه در عمل عامل عمومی را قبول داشت اما با معرفی هوشهای نهگانه، افق جذابتری را پیش چشم علاقهمندان به نمایش گذاشت. شاید شاخصترین ارزش کار گاردنر پا بیرون نهادن از محدودیتهای فرهنگی بود. همچنین در سالهای اخیر صحبتکردن از انواع هوشها چون هوش هیجانی، هوش وجودی و هوش معنوی متداول گردیده و مورد توجه گروههای مختلف افراد از عموم مردم تا جامعهشناسان، سیاستمداران و حتی پزشکان قرار گرفته است.
شما میتونید با مراجعه به سایت بهروان ماهنامه شماره هوش را سفارش داده و ادامه مطلب را بخوانید