
جورج هربرت مید از بنیانگذاران روانشناسی اجتماعی در کتاب معروف خود تحتعنوان «ذهن ، خود و جامعه» معتقد است که ذهن پیش از هرچیز یک فرایند است که بهنوعی در گفتوگوی درونی فرد با خود و مهمتر از همه در یک متن اجتماعی شکل میگیرد. به عقیدۀ مید ذهن در فرایند اجتماعی پدید آمده و توسعه مییابد و بخش مکمل فرایند اجتماعی است. فرایند اجتماعی قبل از ذهن حادث میشود و برخلاف تصور خیلیها، فرآوردۀ ذهن نیست. بدینسان، ذهن بهصورت کارکردی تعریف میشود نه بهصورت ذاتی. اساساً ذهن مجموعه ای از آگاهیها و عقاید است که نمیتوان آن را از جامعه یا آنچه بیرون از ذهن رخ میدهد متمایز کرد و به همین دلیل یکی از ویژگیهای متمایزکنندۀ ذهن انسان از جانوران پستتر، «توانایی ایجاد و ذخیرهکردن و کاربرد زبان است. زبان نه تنها ما را قادر به واکنش در برابر نمادهای جسمانی میسازد، بلکه این توانایی را نیز در ما ایجاد میکند که در برابر واژهها نیز واکنش نشان دهیم.
بهعقیدۀ مید زبان که خود یک محصول اجتماعی است، در تحلیل نهایی بهوجودآورندۀ ذهن است. ذهن انسان با ایجاد تمایز بین اداها و نمادها، تفاوتی کیفی با ذهن حیوانات دارد. نمادها میتوانند جسمانی یا زبانی باشند و در موقعیتهای اجتماعی متفاوت معانی متفاوتی را حمل میکنند. درصورتیکه اداها واکنشهای مستقیم و بدون تأمل نسبت به محرکهای بیرونی است. نمادهای معنیدار اساساً برای همگان معنای یکسانی دارند و در آدمهایی که این نمادها را به کار میبرند و کسانی که در برابر آنها واکنش نشان میدهند واکنشی یکسان برمیانگیزانند.
به زبان ساده چنین است که ذهن ما متأثر از محیط پیرامون ما، جامعه و افراد و گروههایی که در آن چشم به جهان میگشاییم است.
آنچه اهمیت دارد آگاهشدن به چگونگی شکلگیری آگاهی و ذهنیتمان است، شناخت و فهم مکانیزمهایی که ذهنیت و آموختهها و آگاهی ما را شکل میدهند. چرا که بدون فهم و دریافت این چگونگی تصور میکنیم که ذهنیت و دیدگاه ما نسبت به جهان پیرامون خود صحیح و عاری از ایراد است.
[1] George Herbert Mead