یکی از چالشهای والدین زمانی است که فرزند دوم بهدنیا آمده که گهگاه گزارش میشود آنها با تفاوتهای رفتاریِ فرزندِ اول مواجه میشوند.
برخی از روانشناسها عقیده دارند، بدیهیترین واکنش و رفتارِ فرزند اول در برابر تولد فرزند دوم، برگشت بهحالتِ بچهگی است. یک اصطلاحی از رویکرد روانتحلیلگری بهنام «واپسروی» وارد ادبیات روانشناسی شده، که این “برگشت بهحالت بچهگی” بیشباهت بهاین اصطلاح پُرمعنا نمیباشد. واپسروی گاه بهاین معناست که کودک(فرزندِ اول) کارها و مهارتهایی را که بهتازگی آموخته است، فراموش میکند. بهبیاندیگر ممکن است کودک، برای چندینْماه، پوشیدن پوشاک را ترک کرده، یکهو چندینمرتبه در روز خود را کثیف و خیس کند. یا موقعیتی که پدرومادرها زیاد گزارش میدهند، هنگامِ بهخوابرفتنشان است. کودک(فرزند اول) بهواسطهی واپسروی، به قصهگفتن، نظارت و همراهی و لالایی نیاز پیدا میکند. واکنش حسیِ والدین(بهویژه مادر) تضادآمیز است. از سویی احساس ترحم میکنند و از سوی دیگر بابت رفتارهای کودک خشمگین میشوند. پژوهشگاه نشان میدهند اگر فرزندِان اول فشار عصبیِ بیشتری را متحمل گردند، ممکن است واپسرویهای شدیدتری نیز از خود بروز دهند. یکی از شایعترینِ آنها این است که فرزندِ اول شیوهی حرفزدنِ خود را تغییر میدهد و مثل بچهای که تازه زبان باز کرده، صحبت میکند. در این وضعیت پدرومادر درمانده و سردرگم میشوند. آنها خیال میکنند هرچه دربارهی فرزند اولشان رشته بودند، پنبه شده است. گاه پدرومادرها رفتار منفعلانه پیش میگیرند، گاه سراغِ ملامت و سرزنش میروند و گاه مترصد چارهجویی برمیآیند. خیلیها ممکن است این رفتار را از جانبِ فرزندِ اول «حسادت» قلمداد کنند، اما بهواقع این رفتار چه است و چهکار باید انجام داد؟