ما تجربهی زیستیِ جدید و تازهای را از سر گذراندیم و کماکان نیز میگذرانیم. شواهد و گفتهها نشان میدهد اغلبِ افراد، در روزهای رفته، صبرشان لبریز شده و دیگر مثلِ سابق توانِ رویارویی با مسائل و دغدغههای آدمهای اطراف شان را ندارند. علتِ این امر، به حتم فشار روانی، اجتماعی و رسانهای بوده. در طی هفتاد روز اخیر، مغز بسیاری از ما، روزانه و به طور مکرر دادههای اطلاعاتی اضطراب زا و نگرانکننده و ترسناک دریافت کرده که این امر منجر به کاهش آسودگی خاطرمان گردیده. همه میدانیم که انسان موجودی است اجتماعی. بیش تر میدانیم که تنهایی بلایِ جانِ سیستم هیجانی-عاطفی مان است.
تقریباً با استناد به مطالعات پیشین در بافتارهای دیگر- منظور وضعیتهایی به غیر از دوران قرنطینه است – که تنهایی و عدم معاشرت بر مهارتهای شناختیای هم چون قضاوت، تصمیمگیری، تفکر و غیرهمان تأثیر میگذارد. هرچه شرایط نامتعادلتر باشد، تسلط ما نیز بر امور کمتر میشود. و هرچه کنترل ما پایینتر بیاید، ما بههم ریختهتر با شرایط مواجه میشویم. درست شبیه وقتی که کسی از پُشت به ماشین مان کوبیده باشد. ما برای چندی متفاوت فکر و احتمالاً رفتار خواهیم کرد. برای همین مدتی طول میکِشد به خودمان بیاییم تا تصمیمهای منطبق بر عقلانیت بگیریم. بالابردنِ آستانه تحمل یک تمرین شناختی است. یک پیش آمادگیِ فکری برای رویارویی در وضعیتهای گوناگون.
تصور کنید شما قرار است به یک میهمانی بروید. آنجا خانهی یکی از اقوام درجه یکتان است و شرایط به گونهای است که ناگزیر به رفتن هستید. شما میدانید یکی از خویشاوندانتان زبانی تند و گزنده دارد و بهطور معمول بلد است شما را برنجاند. وقتی شما میرنجید، بغض میکنید، احوالتان پریشان میشود و میهمانی به کامتان تلخ میگردد. شما با رواندرمانگرتان بررسی کردهاید که در این موقعیت چهطور رفتار کنید. این «بررسیکردن» یک تمرین شناختی است. یعنی، برنامهریزی کردهاید زمانی که رفتارِ ناخوشایند دیدهاید، چه کنید که حالتان دگرگون نشود؟ این برنامهریزیکردن قرار است در انتها، آستانهی تحملتان را بالا ببرد.
با کمبود آستانه تحمل چه کنیم ؟
در موقعیتهای این چنینی که ما روزهای زیادی را به دور از شرایط طبیعی به سر میبریم، بهتر است به فکر بالابردن آستانه تحمل مان باشیم. بهطورمثال، ممکن است در یک سری موقعیتهای تکراری ما با کودک مان به مشکل برمیخوریم. توجه بهاین نکته اهمیت دارد که کودک مان نیز شرایطِ زیستیِ طبیعیای نیز نداشته. ممکن است شما او را هر روز در حال بازی، تماشای تلویزیون و سرگرمی ببینید، اما به حتم ما از دنیای ذهنی او خبر نداریم. نمیدانیم نگاهِ او به آینده چگونه است؟ برای همین تاحدِ امکان بایست سراغ متغیرهایی رفت که قابلیت تغییر و دستکاری دارند. کودک غُر میزند، کودک شِکوه میکند، کودک تکالیفش را انجام نمیدهد و کودک کمی عصبی است. و پدر و مادر با تمامِ مصائبِ جهان «بیرون از خانه» چارهای جز به هم ریختن و به اصطلاح کمآوردن انگار نداشته و ندارند.
ما لازم است تلاش کنیم کمی این تنگنای به وجود آمده را هرجور هست، گذر کنیم. کما اینکه حالا بیش از ۷۵ روزِ آن سپری شده. چهطور گذر کنیم؟ در روانشناسی ما با مؤلفهای بهنام «انعطافپذیری» روبهرو هستیم.
آستانه تحمل را اینطور تعریف میکنیم
«تواناییای که به ما یاد دهد چه طور ارتباط کارآمد و اثر بخشمان را با موقعیتهای مختلف حفظ کنیم و از ناخوشایندیهای فکری، احساسی و بدنی به دور باشیم. آستانه تحمل با راههای خلاقانه و گاه بداهه نیز معنی پیدا میکند.»
تصور کنید شما در راستای یکی به دوکردن با کودکتان هستید. ارتباط هردویتان درحالِ قطع شدن است. او سر باز میزند و شما از عدمِ تمکین او به ستوه آمدهاید. شما میتوانید روند و مسیر را ناگه عوض کنید. مثلاً پیشنهاد یک کارِ دیگر بدهید. میانبر بزنید. قرار نیست در همان حال باقی بمانیم. قرار نیست صبرمان سر ریز شود. ما توی یک واگنِ شلوغ و پُر ازدحام هستیم. تا ایستگاه «امن و ثبات» چیزی نمانده. اگر از ایستگاه شمارهی۱ تا ایستگاه «مقصد» ناله کنیم، تنگنای بهوجود آمده را سختتر کردهایم. ما متأسفانه یا خوش بختانه نیاز داریم کمی تحمل کنیم تاحدِ امکان ارتباط کارآمد و اثر بخشمان را حفظ کنیم.
مشاوره فردی سرو توانایی تشخیص و ارائه راهکارهای موثر درمانی را دارد.